مهمترین چیزی که من بعد ازدواج فهمیدم این بود:

اگر میخوای خوب زندگی کنی، اگر میخوای عاشق بمونی، اگر میخوای یه همراه خوب توی زندگی باشی، اگر میخوای شور و حرارت محبت اول ازدواجتون تا ابد بمونه بلکه بیشتر و بیشتر بشه، یه راه بیشتر نداره. یک راه.

خدا رو در نظر بگیری»

این البته راهکار همه ی آرامش های عالمه. ولی این یه مورد رو من عمیقا حس کردم.

اینکه میان بعضی ها اول زندگی آدم میگن: هنوز اولشه که همدیگرو دوست دارید، یکم بگذره سرد میشید و خیلی هم مصرن روی این حرف شون، ناراحتم می‌کرد،

 دروغ نمیگن ها، خیلی ها همینطوری شدن، ولی از طرفی می‌دیدم زندگی هایی که هنوز بعد از گذشت سااال ها عاشقانه است.

مطمئن بودم یه راهی هست، نشستم به فکر کردن. دنبال رمز و رازش گشتم، دیدم و فهمیدم، همون دوهفته بعد محرم شدن با همسرم رازش رو پیدا کردم،ولی حالا، بعد از چندماه تجربه ی مثبت و منفی میخوام فکرهام رو بنویسم:


این شور و محبت با همه ی خوبی هایی که داره

اگه بی ریشه باشه مثل هر امر دیگه ی دنیای فانی، حتما از بین میره.

عاطفه ی آدم ها هر چقدر قوی باشه

 بالاخره یه جایی تموم میشه،یا حداقل کمرنگ میشه.

یه جایی که خسته ای، بیماری، گرسنه ای، حال و حوصله ی محبت کردن نداری.

بالاخره کم میاری

این خیلی طبیعیه.

اونوقت اگه تو خوب بودنت رو وابسته ی یکی از همین امور فانی کرده باشی، زود از بین میره. خیلی زود می رنجی، زود عصبانی میشی، زود حالت عوض میشه.

یعنی شدت محبتت بجای اینکه ثمربخش باشه، ویرانگر میشه. 

ولی.

 اگه به خدا وصل شدی

اگه بخاطر خدا عشق ورزی کردی

با هر پیشامدی فرو نمی ریزی.

بی حرمتی نمی‌کنی،متوقع نمیشی

عشقت هم محکم تر میشه هر روز.

یعنی چی؟ یعنی کار می‌کنی برای خدا بکن

مگه غیر خدا باید ازت تشکر کنه؟

مگه دیگه نیازه غیر از خدا کسی دوستت داشته باشه؟

همه ی زندگی یعنی رابطه ی تو با خدا

همه ی زندگی برای همینه

همه ی داشته و نداشته ها.قراره تو رو به خدا برسونه.

*

اینها تمام حرف هایی است که خودم، با خودم زدم.و ادامه می دهم.

یک عشق کوچک تنها با آبیاری شدن از یک منبع بزرگ،

برقرار می ماند

وگرنه مثل هر امر دیگر این دنیای فانی، 

در منجلاب توقع ها،

حسد ها،

فراق ها،

خستگی ها و دلسردی ها

تباه می شود.»


اگه به خودت و خونه زندگیت میرسی که همسرت ببینه و خوشحال بشه، خیلی خوبه ولی

فرض کن همسرت، یه آدم خیلی خوش ذوق هم باشه فقط اون روز که میاد خیلی خسته است، نمیتونه حجم خستگیش رو کنترل کنه،و اونطور که تو راضی میشی قدردانی نکنه، خب تو به مقصد نرسیدی.

پژمرده میشی.

نمیخوام از یه بحث عرفانی سنگین صحبت کنم،نه انصافا میشه.

خودم تو این چندماهه خیلی تمرین کردم، خیلی جاها خطا کردم و بعضی جاها هم موفق بودم:)

که خیلی حال میده. وابسته ی غیر از خدا نبودن، خییلی حال میده.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها